loading...
پریسا آنلاین
جدید ترین اخبار ورزشی
پریسا بازدید : 9 چهارشنبه 14 مرداد 1394 نظرات (0)

به بعضیا هم باس گفت :

ریاضی بلد نیستی به درک . . .

ولی جمع کن خودتو از زیر این و اون. . . .

 

______________________________________________________________________________

 

عشقه من . . .

تو رفتی و اینها میمانند . . .

یک آه . . .

یک بغض لعنتی . . .

و یک سوال بی جواب . . .؟

آیا هنوز هم گاهی دلت برایم تنگ میشود ؟؟؟؟

 در ادامه مطلب

 

پریسا بازدید : 17 چهارشنبه 14 مرداد 1394 نظرات (0)

 

عشق و هوس

این بار میخوام داستان زندگی پسری که وسط عشق و هوس گیر کرده بود براتون بگم!! پسری با اسم مسیح از تهران بوده که دو دختر به اسم آرزو و محیا دوستش داشتن مسیح پسری خوش قیافه و خوش تیپ بود که هر دختری با دیدنش بهش توجه میکرد و تو ذهن خودش دوست داشت با پسری مثل مسیح دوست باشه و باهاش ازدواج کنه از طرفی ارزو هم دختر زیبا و بامعرفتی بود البته یک سال از مسیح بزرگتر بود و بچه محل مسیح بود دختری باادب و مهربون و دوست داشتنی که دلش پیش مسیح گیر کرده بود و البته دختر مایه داری بود و باباش کارخونه دار بود و از طرفی محیا هم دختر قشنگ و نازی بود و البته بچه سال، چون فقط 14 سال داشت ولی از نظر تیپ و هیکل 18 ساله نشون میداد حالا اختلاف سنیش با مسیح زیاد بود چون مسیح 24 سال داشت آرزو هم 25 سال داشت محیا دختر پایین شهر بود ولی از لحاظ مالی وضعشون خوب بود و روی اتفاق با مسیح آشنا و دوست میشه حالا ازطرفی ارزو زودتر از محیا با مسیح بود بالاخره بچه محل بودند آرزو با مسیح 2 سال میشد که با هم بودند آرزو به حدی عاشق مسیح بود که اگه یک روز مسیح رو نمیدید جوری حالش گرفته میشد که شب چند ساعت باید با تلفن با مسیح حرف میزد و گریه میکرد و مسیح دلداریش میداد تا اروم میشد مسیح هم آرزو رو دوست داشت یک روز آرزو با مسیح رفته بودند بیرون تا اومده بودند از خیابون رد بشند یک موتور با سرعت اومده بود مسیح رو زیر بگیره آرزو مسیح رو هل میده و موتور به آرزو میخوره و میوفته رو زمین مسیح که...

ادامه مطلب

پریسا بازدید : 11 چهارشنبه 14 مرداد 1394 نظرات (0)

 

سلام اینبار میخوام موضوعی رو براتون بگم کصه دختری از خوزستان به اسم ریحانه برام فرستاد که من خودم تحت تاثیریرش قرار گرفتم.

داستان واقعی ، دخترخاله و پسرخاله ای بودن که از بچه گی با هم بزرگ شدن و اسمشون رو هم بوده واسه ازدواج دختره اسمش مریم بوده پسره هم جواد ، جوادو مریم خیلی همدیگه رو دوست داشتن جوری که هر روز باید همدی

سلام اینبار میخوام موضوعی رو براتون بگم که دختری از خوزستان به اسم ریحانه برام فرستاد که من خودم تحت تاثیریرش قرار گرفتم.

داستان واقعی ، دخترخاله و پسرخاله ای بودن که از بچه گی با هم بزرگ شدن و اسمشون رو هم بوده واسه ازدواج دختره اسمش مریم بوده پسره هم جواد ، جوادو مریم....

ادامه مطلب

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • کدهای اختصاصی
    اگه دروغ نیمگی بیا دروغ چت خخخ